کاربرد نظریة نشانه- معناشناسی روایی گِرِماس در تحلیلِ روساخت و ژرف‌ساخت داستانِ «رستم‌واشکبوسِ» شاهنامۀفردوسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

0

10.22034/lda.2025.144806.1115

چکیده

چکیده:
روایت رستم و اشکبوس شاهنامۀ فردوسی، روایتی فراواقع‌گرایانه و منحصر به‌فرد است. این روایت ارزش‌مند، از دیدگاه سازه‌های درون‌ساختاری و برون‌ساختاری و نیز چگونگی شکل‌گیری طرح‌وارۀ مستحکم آن قابل تأمّل می‌باشد. راوی با چینشی ماهرانه کنشگران روایت را با ظرافت بی‌بدیلی در گسترۀ رویدادهای آن به‌تصویر کشیده و سپس هر یک از آن‌ها را به فراخور ماهیّت و شخصیّت خود، با ایجاد گره‌افکنی‌های جنجال‌برانگیز بستر روایت وارد میدان کرده است، به‌گونه‌ای که رویدادهای آن‌را می‌توان به‌مدد نظریه‌های ادبی، به‌ویژ الگوی نشانه- معناشناسی روایی گِرِماس مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داد و با تکیه بر دستور زبان انعطاف‌پذیر آن به نتایج سودمندی دست‌یافت. این پژوهش برآن است تا با بهره‌گیری از شیوۀ توصیفی- تحلیلی، داستان «رستم‌واشکبوس» را بر اساس الگوی کنشگر مذکور مورد بررسی قرار دهد تا با توجّه به گفتمان معناخیز کنشگران آن و همچنین با استفاده از سازوکارهای لازم به زیرساخت این روایت نفوذ کند و معانی بدیعی را از پی‌رفت‌های درون‌مایۀ غنی پیرنگ آن آشکار سازد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات