گفتمان‌های پوچی: بینامتنیت و طغیان وجودی در "طعم گیلاس" کیارستمی و "اسطوره سیزیف" کامو»

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیات انگلیسی، بخش زبان‌های خارجه، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران.

2 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، بخش زبان‌های خارجه، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

چکیده

فیلم «طعم گیلاس» (۱۳۷۶) ساختۀ عباس کیارستمی، با بهره‌گیری از پایانی جنجال‌برانگیز، مسئله‌ای فلسفی و بنیادین را پیش می‌کشد. کیارستمی با گذار ناگهانی از بحران وجودی شخصیت اصلی به تصاویر پشت‌صحنۀ فرآیند فیلم‌سازی، ساختار روایی را فرو می‌ریزد و مخاطب را ناگزیر می‌سازد تا با پرسش‌هایی دربارۀ تصنّع، واقعیت و معنا رویارو شود. این مقاله با رویکردی تطبیقی میان سینمای کیارستمی و مقالۀ فلسفی «افسانۀ سیزیف» اثر آلبر کامو، استدلال می‌کند که پایان فیلم صرفاً یک انتخاب فرمی یا زیبایی‌شناختی نیست؛ بلکه کنشی فلسفی و اندیشیده است. با تکیه بر خوانشی از نظریۀ پوچی کامو – به‌ویژه مفاهیم «شورش» و «آفرینش‌گر پوچ» – این پژوهش بررسی می‌کند که چگونه هر دو اثر، با زیستن در جهانی عاری از معنا، دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. این تحلیل نشان می‌دهد که «طعم گیلاس» نه‌تنها بازنمایی‌ای از اندیشۀ کاموست، بلکه به‌گونه‌ای جامع، آن را مجسم می‌سازد: فیلم، نخست از رهگذر مواجهه‌های شخصیت اصلی با دیگران، واکنش‌های انسان به پوچی را به تصویر می‌کشد؛ سپس، با عبور ناگهانی به متا-روایت، کنش نهایی «خالق پوچ» را محقّق می‌سازد: نفی خود اثر هنری. در این مسیر، فیلم کیارستمی نه صرفاً تصویری از پوچی، بلکه یک مواجهۀ مستقیم، آگاهانه و سینمایی با آن است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات