تحلیل تطبیقی مدرنیسم و پست‌مدرنیسم غربی و میراث فلسفی و ادبی ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

پژوهشگر ارشد محیط زیست از دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و کارشناس فیزیک کاربردی گرایش اتمی از دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایران.

چکیده

این پژوهش به‌طور انتقادی تحول اندیشۀ فلسفی در سنّت‌های فکری غرب و ایران را مقایسه می‌کند. در غرب، سلطۀ کلیسای قرون وسطی، آزادی اندیشه را محدود کرد که منجر به ظهور مدرنیته شد؛ مدرنیته‌ای که عقلانیت، تجربی‌گرایی و فردگرایی را به جای یقین‌های متافیزیکی قرار داد. مدرنیته، بنیان‌های معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی نوینی را بنا نهاد؛ اما زیاده‌روی‌های آن به تناقضاتی انجامید که پست‌مدرنیسم به نقد روایت‌های کلان و ادّعاهای عقل‌گرایانه پرداخت. پست‌مدرنیسم، هرچند، اغلب به نسبیت‌گرایی گرایش یافت و این منجر به تکه‌تکه‌شدن فرهنگی شد. در مقابل، سنّت فکری ایران که از قرن ۹ تا ۱۳ با هماهنگی فلسفۀ عقلانی، اندیشۀ دینی و خلاقیت ادبی شکل گرفت، مسیر متفاوتی طی کرد. بدون وجود سرکوب مرکزی کلیسایی یا تحوّلات بنیادین رنسانس یا روشنگری، فرهنگ فلسفی ایران، دوره‌هایی از پرسشگری پویاتر و رکود طولانی را تجربه کرد. بی‌ثباتی سیاسی و جداافتادگی از جریان‌های فلسفی جهانی، رشد معرفتی آن را مختل کرد و آمادگی لازم برای ورود ناگهانی علم و فناوری مدرن به‌عنوان واردات غربی را از دست داد. این مواجهه، باعث بی‌ثباتی چارچوب‌های سنّتی، بحران‌های قدرت، هویت و تداوم فرهنگی شد؛ اما جایگزین بومی و منسجمی ارائه نکرد. این مقاله با بهره‌گیری از عقلانیت، تجربی‌گرایی و نظریۀ انتقادی، ریشه‌های این واگرایی و افول را بررسی کرده و راه‌هایی برای احیای مجدّد اندیشه پیشنهاد می‌دهد. همچنین، بر گفتمان فمنیستی به‌عنوان لنزی انتقادی برای بازنگری روایت‌های مدرن و پست‌مدرن تأکید کرده و از بازسازی سنّت‌های گفتگومحور و عقلانی حمایت می‌کند تا بتوان میان سخت‌گیری سرکوبگرانه و فروپاشی آشفته، در هر دو بستر غرب و ایران، تعادل فلسفی و پیشرفت متعادل ایجاد کرد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات