تحلیل ‌گفتمان روانشناختی شخصیت منیژه در داستان بیژن و منیژۀ شاهنامۀ فردوسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ زبان و ادبیات، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران.

2 کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و زبان‌های خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.

چکیده

داستان بیژن و منیژه، در شاهنامۀ فردوسی، شخصیت منیژه را به‌ عنوان زنی پیچیده و پیشرو در ادبیات حماسی فارسی، معرّفی می‌کند که با نقض هنجارهای جنسیتی و اجتماعی، مرزهای هویت زنانه را بازتعریف می‌نماید. این پژوهش با رویکردی روانشناختی-تحلیلی و با تکیه بر نظریه‌های اگزیستانسیالیستی (سارتر) و تاب‌آوری هیجانی (سلیگمن)، به بررسی فرایند تحوّل هویت منیژه در مواجهه با سه محور «عشق»، «قدرت» و «طرد اجتماعی» می‌پردازد. منیژه با انتخاب آگاهانۀ عشق به بیژن، که در تضاد با آموزه‌های قبیله‌ای و خانوادگی است، گسستی ریشه‌ای از هویت تحمیلی خویش ایجاد می‌کند. این کنش انقلابی، نه‌تنها طرد شدید او از سوی جامعۀ توران را به دنبال دارد، بلکه بستری برای بازسازی هویت فردی‌اش فراهم می‌سازد. او در مواجهه با رنج‌های ناشی از انزوا و تحقیر، با تبدیل درد به نیرویی پیش‌برنده، به تاب‌آوری روانی دست یافته و از طریق ایفای نقش فعّال در نجات بیژن، زبان جدیدی از عشق را می‌آفریند که فراتر از کلیشه‌های زنانه است. تحلیل رابطۀ عاطفی منیژه و بیژن نشان می‌دهد که او تنها یک نجات‌دهندۀ منفعل نیست، بلکه با تقویت خودکارآمدی و تغییر پارادایم ذهنی بیژن، به بازسازی روانی او کمک می‌کند. مقاومت منیژه در برابر ساختارهای مردسالارانه، نمادی از عاملیت زنانه از او می‌سازد که حتّی در تاریک‌ترین شرایط، با تکیه بر اراده و ارزش‌های درونی، مرزهای جغرافیایی و ذهنی جامعۀ اساطیری را می‌پیماید.

کلیدواژه‌ها

موضوعات