پژوهش حاضر بر اساس رویکرد استعارهای باتیستلا(Battistella) و رویکرد سهلایهای رویز(Ruíz) به بازنمایی استعارههای رایجی میپردازد که در ارتباط با تنوع زبانی در اذهان کنشگران اجتماعی شکل گرفته است تا از این راه استعارههای غالب و برجستهتر را در ذهن این کنشگران مشخص نماید. دادههای پژوهش بهصورت هدفمند برگرفته از متون مطبوعاتی ایران است که در بازۀ زمانی پهلوی دوم تا عصر کنونی پیرامون مسئلۀ تنوّع زبانها و تکزبانگی در این مطبوعات انتشار یافته است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و گردآوری دادهها بهصورت کتابخانهای انجام شده است. در تحلیل دادهها بهصورت کیفی و کمی مشخص شد که استعاره «زبان همچو ملت» بیشترین درصد را به خود اختصاص داده است. چنین بسامد بالایی حاکی از آن است که کنشگران اجتماعی بدون اینکه تنوّع زبانی و جوامع چندزبانۀ کشورهای دنیا را در نظر بگیرند، فرضشان بر این است که «زبان و ملت» رابطۀ دوسویه با هم دارند و با این استدلال که ناشی از استعارۀ «زبان همچو ملت» است، چنین تصوّر میکنند که تکزبانگی، سبب انسجام و اتحاد گویشوران در یک ملت میشود و تنوّع زبانی، منجر به تجزیه و ازهمگسیختگی ملت میشود.