خانقاه به عنوان یک نهاد اجتماعی در تاریخ اندیشه و ادبیات فارسی نقش بسزایی داشته است و تاثیر آن در رشد و اشاعة فرهنگ و ادب ایران انکار ناشدنی است. دربارة تاسیس نخستین خانقاه در جوامع اسلامی و علل ایجاد آن، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد. رویگردانی فقهای دنیاجو از آموزههای اسلام راستین و عمل به دستورات آن، بیزاری از زهد خشک و وجود عالمان بیعمل زمینههای شکلگیری وگسترش خانقاه را در ممالک اسلامی بیشتر کرد و همین عامل، باعث جدایی خانقاه از مسجد شد و نوعی گسست معرفتی ایجاد کرد که پیش از آن در جامعة اسلامی سابقه نداشت. این نوشتار، در پی آن است ضمن پرداختن به تاریخ و چگونگی تولد خانقاه، ضرورت، انگیزه و علل تشکیل این نهاد اجتماعی را آشکار کند و جهت روشنگری ذهن خواننده، اشارهای به چگونگی پیدایش و تجلّی آیین تصوف در میان مسلمانان داشته باشد. سپس با در نظرگرفتن اهمیت و جایگاه خانقاه در شناساندن فرهنگ اسلامی، با نگاهی جامعه شناختی، خاستگاه، نقش و کارکرد آن را از دیدگاه اصول روش شناختی و رویکرد تبارشناسانه فوکو بررسی کند. نتایج حاکی از آن است که تقابل خانقاه با اندیشههای دینی باعث شکلگیری این نهاد شد و هر گروه برای پایبندیهای خود ادلّۀ خود را ارائه دادهاند و در نهایت، پیوستن بزرگانی مانند امام محمد غزّالی به آیین و مسلک تصوّف، شکلگیری خانقاه را رسمیّت بیشتری بخشید.