تبارشناسی خانقاه از دیدگاه میشل فوکو

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه

10.22034/lda.2024.140370.1008

چکیده

 خانقاه به عنوان یک نهاد اجتماعی در تاریخ اندیشه و ادبیات فارسی نقش بسزایی داشته است و تاثیر آن در رشد و اشاعة فرهنگ و ادب ایران انکار ناشدنی است. دربارة تاسیس نخستین­ خانقاه در جوامع اسلامی و علل ایجاد آن، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد. روی­گردانی فقهای دنیاجو از آموزه­های اسلام راستین و عمل به دستورات آن، بیزاری از زهد خشک و وجود عالمان بی­عمل زمینه­های شکل­گیری وگسترش خانقاه را در ممالک اسلامی بیشتر کرد و همین ­عامل، باعث جدایی خانقاه از مسجد شد و نوعی گسست­ معرفتی ایجاد کرد که پیش از آن در جامعة اسلامی سابقه نداشت. این نوشتار، در پی آن است ضمن پرداختن به تاریخ و چگونگی تولد خانقاه، ضرورت، انگیزه و علل تشکیل این نهاد اجتماعی را آشکار کند و جهت روشنگری ذهن خواننده، اشاره­ای به چگونگی پیدایش و تجلّی آیین تصوف در میان مسلمانان داشته ­باشد. سپس با در نظرگرفتن اهمیت و جایگاه خانقاه در شناساندن فرهنگ اسلامی، با نگاهی جامعه شناختی، خاستگاه،  نقش و کارکرد آن را از دیدگاه اصول روش شناختی ­و رویکرد تبارشناسانه فوکو ­بررسی کند. نتایج حاکی از آن است که تقابل خانقاه با اندیشه­های دینی باعث شکل­گیری این نهاد شد و هر گروه برای پایبندی­های خود ادلّۀ خود را ارائه داده­اند و در نهایت، پیوستن بزرگانی مانند امام محمد غزّالی به آیین و مسلک تصوّف، شکل­گیری خانقاه را رسمیّت بیشتری بخشید.

کلیدواژه‌ها

موضوعات