تحلیل گفتمانی دانش در داستان‌های پاییز فصل آخر سال است، سکتۀ قبلی و چند روایت معتبر دربارۀ خداوند از دیدگاه لکان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علّامه طباطبائی، تهران، ایران

2 دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علّامه طباطبائی، تهران، ایران

10.22034/lda.2024.140838.1018

چکیده

لکان بر این باور بوده که مؤسساتی آموزشی با عنوان دانشگاه هیچ‌گاه نمی‌توانند دانش را در مقام فالوس در اختیار سوژه قرار دهند. بر این اساس، گفتمان دانشگاهی به گفتمان ارباب و گفتمان روانکاوی(گفتمان هیستریک) صرفاً به گفتمان علم ارجاع می‌دهد. به‌عقیدۀ وی، سوژه در گفتمان دانشگاهی خط می‌خورد و به خسران یا کسرشدگی دچار می‌شود؛ درحالی‌که در گفتمان هیستریک یا روانکاوی با آشکار شدن فقدان در دیگری بزرگ، سوژه از دانش در مقام فالوس گذر می‌کند. در این پژوهش با بهره‌گیری از آموزه‌های ژاک لکان و با تکیه بر روش تحلیل کیفی، داستان‌های پاییز فصل آخر سال است، سکتۀ قبلی و چند روایت معتبر دربارۀ خداوند را مورد ارزیابی قرار داده‌ایم. دستاوردهای پژوهش نشان می‌دهد در داستان‌های پاییز فصل آخر سال است و سکتۀ قبلی سوژه در وضعیت نابینایی نسبت به میل خود قرار گرفته و میل خود را اخته و دال میل دیگری را برآورده نموده، که به همین سبب در این دو داستان، گفتمان دانشگاهی غلبه داشته است؛ یعنی گفتمانی که به گفتمان ارباب ارجاع می‌داده است؛ اما در چند روایت معتبر دربارۀ خداوند دانشجویان از وضعیت نابینایی خارج شده بوده و به دال میل خود وفادار مانده‌اند و با آشکار نمودن فقدان در دیگری بزرگ، در برابر گفتمان دانشگاهی مقاومتی هیستریک نشان داده‌اند؛ بنابراین، گفتمان هیستریک به گفتمان دانش ارجاع داده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات