پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی مفهوم «قدرت» در تراژدی آنتیگونه بر مبنای نظریۀ گفتمانی فرکلاف پرداخته است. بررسیهای زبانی و گفتمانی نشان میدهد که قدرت به عنوان یک گفتمان مسلط در ساختار بیرونی و درونی این تراژدی تأثیرگذار بوده است. در این تحلیل با توجه به سه رویکرد توصیف، تفسیر و تبیین، مشخص شد که در سطح توصیف: 1. واژگان ساختار سلسلهمراتبی دارند. 2. بیشترین وجه افعال، امری است. 3. در نظام نوبتگیری، شخصیت فرادست به عنوان فرمانروا، بیشترین دیالوگها را به خود اختصاص داده است. 4. از نظر لحن کلام، لحن توبیخآمیز و کنشی در تقابل با لحن ضعیف، التماسی و شکایتآمیز قرار گرفته است. در سطح تفسیر، گفتمان «قدرت متمرکز» با طرح مؤلفههایی چون برقراری نظم و امنیت، حفظ قانون، پاسداشت میهن، قدرت را طبیعیسازی کرده است و گفتمانهای خُرد را به حاشیه رانده و زمینه را برای تثبیت کلانگفتمان قدرت آماده کرده است. در سطح تبیین به عنوان یک فرایند اجتماعی، عواملی چون گذار از نظام کهنه به نو، تقابل پادشاهی و دموکراسی، تقابل زن و مرد در نظام مردسالاری، زمینه ساز شکلگیری این تراژدی بودهاند؛ در واقع گفتمان حاکم توانسته است با انتقال مجازات از یک فرد فرادست به فرودست، فضا را به سمت تراژدی سوق دهد و از این طریق کارسازی خود را نشان دهد.